داستان برند همان روح کسبوکار شماستدر دنیای پرسروصدای کسبوکارهای امروزی، تنها با ارائه محصولات و خدمات باکیفیت نمیتوانید انتظار موفقیت داشته باشید. برند شما نیازمند یک روح است، یک داستان که مخاطبان را به خود جذب کرده و به یاد ماندنیشان کند. در این مقاله، روشهای نوآورانه داستان سرایی برای تبدیل برند به یک شخصیت جذاب و ماندگار را معرفی می کنیم. آیا آمادهاید تا داستان برندتان را بنویسید؟
داستان برند چیست؟
داستان برند، روایت جذابی است که شرکت و محصولات شما را به صورت احساسی توصیف میکند. مانند شخصیتهای محبوب کتابها و فیلمها. اگر داستان برند شما جذاب باشد، مخاطبان شما آن را به خاطر میسپارند و با شما همدلی میکنند.
چرا داستان برند مهم است؟
آلی دکر در کتابِ (کل داستان برند شما) میگوید: «مخاطبان شما بهطور طبیعی بهدنبال داستانهای جذاب هستند و از آنها لذت میبرند. آنها میخواهند درباره منشأ برند شما، مأموریتها و اهداف آن بدانند.»
داستانسرایی برند، ابزاری قوی برای متمایز کردن برند و ایجاد ارتباط عمیق با مشتریان است. بجای آنکه زمان زیادی صرف بهینهسازی محتوا برای الگوریتمها و بازاریابی دیجیتال کنید، بهتر است از ماهیچههای مغزمان، برای داستانسرایی خلاق برند بهره ببرید.
برندهای معتبر اغلب از داستانسرایی برند برای تمایز خود از رقبا و ایجاد ارتباطات عاطفی عمیقتر با مشتریان استفاده میکنند. اگر یک داستان برند بهخوبی نوشته شود، میتواند وفاداری مشتریان، آگاهی از برند و رشد کسبوکار را افزایش دهد. در مطالعات هاروارد بیزینس ریویو (Harvard Business Review) آمده است که ارتباطات عاطفی، عوامل مهمی برای وفاداری به برند هستند.
یک برند موفق دو جزء دارد: یکداشتن محصول یا خدمات عالی و متمایز در حالیکه رقبا کیفیت خدماتشان عالی نباشد. دو.داشتن احساسات و روابط عاطفی خوب با مشتریان.
امروزه بیشتر کسبوکارها از نظر کیفیت مطلوب خدماتشان شبیه هم عمل میکنند. در چنین شرایطی برندی برنده است که داستان برند اصیل و ملموستری برای مشتریانش روایت کند. این کسبوکار میتواند پیوندهای عاطفی میان برندش و مشتریانش ایجاد کند و سهم بازار بیشتری بهدست آورد.
همانطور که در هاباسپات آمده است با بیان مجموعهای از موفقیتها و نکات برجسته یک برند، نمیتوان با مردم ارتباط برقرار کرد. در عوض مشتریان دوست دارند داستان سفر پر فراز و نشیب یافتن ایده کسبوکارتان، شکستخوردنها و در نهایت راهی که به سوی موفقیت پیدا کردهاید را بدانند.
برای روایت یک داستان برند مؤثر، باید لحن برندی شفاف و معتبر درباره چالشها و ارزشهایتان داشته باشید و مزایای محصولات یا خدمات خود را به وضوح بیان کنید.
ایجاد یک روایت قوی و معتبر از برند که با ارزشهای مخاطبان شما ارتباط برقرار میکند، راهی مطمئن برای ایجاد تبلیغات شفاهی و رشد کسبوکار است.
Semrush میگوید: داستانسرایی برند، ارزشهای شما را بیان میکند و با مشتریان بالقوهای که این ارزشها را میشنوند، ارتباط برقرار میکند.
چگونه داستان برند بنویسیم؟
برای ثبتکردن برند خود در ذهن مخاطبان، لازم است داستانی بسازید که مخاطب را به خود جذب کند. این فرآیند را میتوان با استفاده از «چارچوب هفتگانه Story Brand» انجام داد.
مرحله ۱: انتخاب شخصیت اصلی
شخصیت اصلی در داستان برند شما نه شرکت شما و نه مدیرعامل آن است بلکه مشتریان و مخاطبان شما هستند. این داستان باید حول محور آنها باشد. هدف شما در داستان این است که آنها خودشان را بهعنوان قهرمانان داستان بشناسند و احساس کنند بخشی از داستان شما هستند. برای این کار، باید ابتدا شخصیت مشتریان خود را از طریق تحقیق دقیق در مورد پرسونای مخاطب تعریف کنید تا بفهمید با چه کسی در حال تعامل هستید و چه چالشهایی را پیش روی خود دارند.
مرحله ۲: مشکل یا چالش
هر داستان جذابی به یک مشکل یا چالش نیاز دارد که شخصیت اصلی باید بر آن غلبه کند. برای ارائه راهحل از طریق برند خود، ابتدا باید مشکلات و چالشهای مشتریان را بهخوبی درک کنید.
مرحله ۳: معرفی یک راهنما
در این مرحله مشتریانتان را با با راهنمایی آشنا کنید که همان برند شماست. شما در این داستان قهرمان نیستید، بلکه راهنمای خردمند و قابل اعتمادی هستید که آنها را در مسیر غلبه بر چالشها و دستیابی به موفقیت هدایت میکند.
مرحله ۴: ارائه یک برنامه
مشتریان به راهنمایی اعتماد میکنند که یک برنامه روشن و قابل اجرا به آنها ارائه دهد. هدف اصلی شما بهعنوان راهنما، این است که به مشتریان یک نقشه راه مشخص دهید تا بتوانند بر موانع غلبه کنند و به موفقیت برسند.
مرحله ۵: دعوت به اقدام
حتی پس از ارائه یک برنامه واضح، مشتریان ممکن است اقدام نکنند، مگر اینکه دعوت به اقدامی مستقیم و جذاب دریافت کنند. لازم است که به وضوح به مشتریان بگویید چه اقداماتی باید انجام دهند تا آنها را به سوی تبدیلشدن به مشتری هدایت کنید.
مرحله ۶: کمک به جلوگیری از شکست
داستانهای جذاب معمولاً با ایجاد تنش و حفظ آن تا پایان، مخاطب را در تعلیق نگه میدارند. به وضوح نشان دهید که اگر مشتریان از محصولات یا خدمات شما استفاده نکنند، ممکن است چه مشکلاتی برای آنها رخ دهد.
مرحله ۷: نمایش موفقیت
علاوهبر بیان عواقب شکست، لازم است که تصویر واضحی از نتیجه مثبت و تحولی که مشتریان با استفاده از راهحل شما تجربه خواهند کرد، ارائه دهید. باید به طور واضح نشان دهید که زندگی آنها پس از استفاده از محصولات یا خدمات شما چگونه بهتر خواهد شد.
برای ایجاد ارتباط بهتر با مخاطبان، از تصاویری مانند عکسها، ویدیوها و سایر موارد چندرسانهای استفاده کنید. همچنین، یکپارچگی در داستانگویی خود را حفظ کنید و آن را در تمامی کانالها و ابزارهای بازاریابی خود به اشتراک بگذارید. داستان برند شما باید زنده و پویا باشد و با گذر زمان به تکامل برسد.
چگونه داستان برندمان را در ذهن مشتریان ماندگار کنیم؟
داستانسرایی هنری است که از دیرباز برای جذب و تأثیرگذاری بر مخاطبان به کار گرفته شده است.اما چگونه میتوان داستان برندی ساخت که نه تنها مخاطب را مجذوب خود کند، بلکه در ذهن او به یادگار بماند؟ داستانی که به جای فقط معرفی محصولات یا خدمات، احساسات مخاطب را برانگیزد و او را به قهرمان داستان تبدیل کند. پاسخ به این پرسش در ترکیب عناصری مانند تنش، درگیری و یک پایان احساسی نهفته است. در داستان شنل قرمزی به شما نشان خواهیم داد که چگونه با استفاده از این عناصر، یک داستان برند مؤثر و ماندگار بنویسید که برند شما را در ذهنها حک کند و مخاطبان برای همراهی با شما ترغیب شوند.
۱. برجسته کردن تنش داستان: نگاهی به داستان زیر بیندازید. آیا این داستان برای شما جذاب است؟
شنل قرمزی در جنگل قدم میزند تا برای مادربزرگ بیمار خود غذا و دارو ببرد. او در مسیر با گرگی روبهرو میشود و گرگ با لبخندی کوچک و نگاهی کوتاه به شنل قرمزی سلام میدهد. دختر به خانه مادربزرگ میرسد، ناهار میخورند و با هم بازی را میکنند. مادربزرگ با حدس زدن اینکه سرهنگ ماستارد در اتاق بیلیارد با شمعدانی آقای بادی را کشته است، برنده میشود. پایان.
خب نظرتان چیست؟ آیا این داستان شما را مجذوب خود کرد؟ به دلایلی این داستان تأثیرگذار نیست، درست است؟ دلیلش این است که هیچ تنشی در داستان وجود ندارد. با وجود بازی هیجانانگیز در پایان، هیچ چیزی در خطر نیست. هیچ تنشی وجود ندارد و گرگ حتی تلاش نکرد دختر را بخورد. او حتی به خانه مادربزرگ هم نرفت و با شنلقرمزی به سختی سلام کرد.
در اصل، داستانها درباره غلبه بر سختیها هستند. نبود تنش به معنی نبود درام یا سفری احساسی است که مردم بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. بدون درام یا سفر احساسی، داستان توجه جلب نمیکند و چه برسد به اینکه الهامبخش باشد.
برندها ممکن است از نشاندادن هرگونه سختی یا تنش دوری کنند؛ زیرا تصور میکنند داستانی بدون نقص درباره پیشرفت، بهترین راه برای متقاعدکردن مردم به بهترین بودنشان است. در واقع، این تصور غلطی است، زیرا همه چیز (از جمله شرکتها) نقص دارد. علاوهبراین، مردم انتظار کمال ندارند، چون میتوانند با تجربه سختی، مبارزه با آن و غلبه بر آن ارتباط برقرار کنند.
درگیری، کلید ساختن داستانهای جذاب است؛ بنابراین در مورد سختیهایی که شرکتتان با آن مواجه بوده است، شفاف باشید و آنها را بپذیرید. هرچه در مورد ضعفهایتان صادقتر باشید، مردم احترام بیشتری به شما میگذارند و با برندتان ارتباط برقرار میکنند.
۲. از وضعیت موجود و پایان داستان بنویسید: یک داستان جذاب دو عنصر اساسی دیگر نیز دارد: وضعیت موجود و پایان داستان.
وضعیت موجود، شرایطی است که همیشه بوده و هست. یک تنش این شرایط را بر هم میزند و چیزی را به خطر میاندازد که قهرمان داستان یعنی برند شما را مجبور میکند تا فعالانه به دنبال راهحلی برای مشکل باشد.
پایان داستان، نحوه حل مشکل توسط قهرمان داستان است که برای مخاطب شما یک پاداش احساسی ایجاد میکند.
بهطور خلاصه، ساختار داستان برند شما باید به این شکل باشد:
۱. وضعیت موجود
۲. تعارض
۳. پایان داستان
همینقدر ساده است.
اگر برای روشنترشدن ساختار داستان برند به یک مثال نیاز دارید، بیایید داستان واقعی شنلقرمز کوچک را مرور کنیم.
باز نویسی داستان بالا
وضعیت فعلی: شنل قرمزی از میان جنگل عبور میکند تا غذا و دارو را به مادربزرگ بیمار خود برساند.
تنش: گرگ بدجنسی به او نزدیک میشود و از او میپرسد که به کجا میرود. او به سادگی به گرگ میگوید که خانه مادربزرگش کجاست. گرگ به او پیشنهاد میکند که برای مادربزرگش چند گل بچیند. در حالی که او سرگرم چیدن گلهاست، گرگ به خانه مادربزرگ میرود، او را میخورد و لباسهای او را میپوشد تا خود را به جای مادربزرگ جا بزند.
وقتی شنل قرمزی به خانه مادربزرگ میرسد، متوجه تغییرات ظریف در ظاهر مادربزرگش میشود، اما در نهایت آنها را نادیده میگیرد. گرگ او را به طور کامل میبلعد و سپس از سیری زیاد به خواب میرود.
راهحل: یک شکارچی صدای فریادهای شنل قرمزی را میشنود، در را میشکند، شکم گرگ را میشکافد و شنل قرمزی و مادربزرگش را آزاد میکند. سپس بدن گرگ را با سنگهای سنگین پر میکنند. وقتی گرگ بیدار میشود، نمیتواند فرار کند.
آیا این داستان به نظرتان جذابتر و سرگرمکنندهتر از این نیست که سرهنگ ماستارد از یک شمعدان به عنوان سلاح قتل استفاده کند؟ما هم همینطور فکر میکنیم. بسیاری از برندها از همین ساختار برای روایت داستان خود و افزایش آگاهی از برند استفاده میکنند.
سخن پایانی
داستانسرایی برند، کلید تبدیل برند شما به یک تجربه ماندگار و احساسی است. با روایت داستانی جذاب از چالشها، موفقیتها و ارزشهای برندتان، میتوانید ارتباط عمیقی با مشتریان برقرار کرده و وفاداری آنها را جلب کنید. داستان برند شما باید الهامبخش و ماندگار باشد و با ارزشهای مخاطبان همسو باشد. با این کار، برندتان نه تنها در بازار، بلکه در ذهن و قلب مشتریان جایگاه ویژهای پیدا خواهد کرد. جذابترین داستان برندی که شنیدهاید مربوط به کدام برند است؟ در قسمت نظرات برای ما بنویسید. همچنین میتوانید در این مقاله جذابترین داستانهای برند را بخوانید. منبع۱ منبع۲